منوچهر طاهرزاده ترانه سرای قهرمانان. منوچهر طاهرزاده از جمله هنرمندان بزرگ ایران است که همچون بیشتر هنرمندان مردمی ایران تن به ذلت حاکمیت آخوندی نداد. هرچند که رژیم آخوندی ضدهنر وجود این هنرمندان بزرگ را برنمیتابید. اما واقعیت وجودی آنان و جذبه هنریشان بر هر خواسته و تمایل ارتجاعی پیشی گرفته بود.
زندگی هنری منوچهر طاهرزاده
منوچهر در خانوادهای بدنیا آمد که پدرش استاد یدالله طاهرزاده استاد بزرگ و برجسته تار بود. به همین دلیل از همان کودکی عشق به موسیقی در رگ و جان او دوید. یازده ساله بود که به عنوان بهترین خواننده و نوازنده خردسال، در اردوهای هنری مقام اول را در سطح کشور کسب نمود. ۱۶ساله بود که به رادیو کرمانشاه دعوت شد و تحت رهبری استاد محمود مرآتی، همکاری با ارکستر را شروع نمود. وی همزمان در هنرکنده موسیقی و فرهنگ و هنر فعالیت هنری داشت و زیر نظر استادان برجسته موسیقی به آموزش موسیقی پرداخت.
شاگردی اساتید هنر ایران برای پربارتر کردن گنجینه هنری
استاد حنانه که ذوق سرشار و زبردستی او را در نواختن تار دید. او را بعنوان شاگردش پذیرفت و به او آهنگسازی را آموخت. در این میان اساتیدی چون جواد معروفی، حسینعلی ملاح و دکتر محمدتقی مسعودیه نیز که هریک از استاتید بزرگ موسیقی بودند، او را بیبهره نگذاشتند. منوچهر توانست از آموزشهای هر کدام گنجینه هنری خود را پربارتر نماید.
در ورای همه ارزشهای هنری منوچهر، ارزشهای انسانی و چهره والای انسانی زبانزد همگان بود. تواضع و صفای درون او از منوچهر انسانی مهربان و با ویژگیهای عمیق انساندوستانه ساخته بود. ایستادگی سرسختانه او در مقابل رژیم ضدهنر آخوندی منوچهر را بیش از دیگر خصائلش او را در قلب دوستدارانش دوست داشتنیتر کرده بود.
منوچهر ایستاده در مقابل ارتجاع حاکم
منوچهر طاهرزاده بیش از ۳ سال از عمر خود را در زندانها و سیاهچالهای آخوندی بسر برد. شکنجهگرانش از هیچ عمل بیرحمانهای در حق او کوتاهی نکردند. اما او سربلند و با افتخار در مقابل ارتجاع وحشی سر فرود نیاورد.
منوچهر تابستان سال ۱۳۸۲ آخرین دوران اسارتش را در زندان دیزلآباد میگذراند. گزمهگان وحشی ارتجاع چنان بر جسم زخمی و رنجور او کوفتند که تن رنجور او دیگر تاب نیاورد. نهایتا در سحرگاه روز ۱۴آذر سال ۸۲ در آی. سی. یو بیمارستان طالقانی کرمانشاه فوت نمود و جاودانه شد. پیکر پاک او را در روز ۱۶آذر در گورستان باغ فرودس کرمانشاه بخاک سپردند. با انتشار خبر شهادت منوچهر، این هزاردستان هنر، تمامی شهر کرمانشاه در سوگ غمبار او به ماتم نشست.
قهرمانی که در رسای قهرمانان میسرود
منوچهر طاهرزاده سبک خاصی در آهنگسازی و خوانندگی داشت. حاصل تلاش ۳۵ ساله او در کار خوانندگی و موسیقی، ۳آلبوم نفیس بنامهای «بیدلان»، «آلونک» و « آخرینبرگ» است که به شیوههای پاپ، سنتی و موسیقی کردی اجرا شده است.
پس از شهادت خسرو گلسرخی، به یاد او ترانهای با عنوان «در سوگ دیگر گلسرخ» ساخت که چندی بعد ساواک دستور توقیف آنرا صادر کرد. با شهادت مهدی رضایی، بار دیگر شرارههای درون او به خروش آمد و در رسای مهدی ترانهای بنام «شرافت» را ساخت و گفت:
«خون پاکت قطره قطره
خون خوشرنگ شرافت
پیکر تو، قامت خوب نجابت» . . .
ترانه سرودهای منوچهر چه آنجا که نام اسطورهای درمیان بود و یا نبود. همه اشعار و کلامش در رسای ارزشهای انسانی و بزرگ شمردن مسیر متعالی انسانهای دردمند زمانش بود. زیباییها را تصویر و آثار زنگزده ارتجاعی بر فرهنگ و اندیشه ایرانی را صیقل میداد. منوچهر قهرمان، در آخرین دوره حیات خود ترانهای به نام و یاد رهبر مقاومت ایران مسعود رجوی ساخت که عنوان آن «در میان بیدلان امشب دلی پیدا شده» بود. وی در آخرین تماسی که با برادرش داشت به او گفت؛ «مهم این است که پیر ما زنده و سالم باشد». اشارهاش از پیر ما، مسعود بود که او را به عنوان مقتدای بزرگ مبارزاتی خود پذیرفته بود.
آخرین نامه منوچهر طاهرزاده از زندان دیزلآباد
متن زیر قسمتهایی از نامه استاد منوچهر طاهرزاده است که از زندان دیزآباد کرمانشاه خطاب به برادرش دکتر حمیدرضا طاهرزاده عضو شورای ملی مقاومت ایران نوشته است:
«آیا میتوانی غروب سرد اوایل فروردین را با آسمانی پوشیده از ابرهای سیاه مجسم کنی؟ آنگاه با بدنی خسته و روانی رنجور از شلاقهایی که خوردهای در حیاط بند انقلاب. میان بادی سرد که نمیباران هم بههمراه دارد. انتظار بکشی؟ انتظار محاکمه با ۱۲محکوم دیگر را.
تصویر هولناکی از کابوس تمام عمر
باران لباسهایمان را خیس کرده و به داخل نفوذ میکرد و زخمهایمان را بیشتر به سوزش انداخته بود. آن غروب شوم تصویر هولناکی برایم شده و بزرگترین کابوس تمام عمرم خواهد بود.
یک ماه بود که از خانوادهام اطلاعی نداشتم. یعنی اجازه ملاقات نمیدادند. آخر ملاقات با کی؟ با مشتی استخوان و خون و رنج در عرض آن یک ماه؟
من بودم و بندهای تاریک و نمور و کثیف در سلولهایی که پر از سوسک و ساسهایی به درشتی یک کفشدوز و شپش که نگو و نپرس. با سری تراشیده و جسمی نحیف و کتکخورده از دست بیرحمترین زندانبانان جهان. کسانی که باعث فلاکت خلقند.
بدترین شرایط زیست حیوانی
آیا میتوانی به انجمن حمایت حیوانات در لندن این گزارش گونه را بدهی که: در زندان دیزلآباد کرمانشاه در یک اتاق ۳در۴متر، ۷۵نفر انسان را روی هم انباشته میکنند؟
در بدترین شرایط زیستـحیوانی با گرمای بالای ۵۰درجه، ۲۰روز در قرنطینه بودم. بیشرمانهترین اعمال را نسبت به زندانی روا میدارند. آنجا روزی ۲ یا ۳نفر بر اثر نرسیدن غذا، دارو و هوا (اکسیژن) و فشارهای روانی میمیرند. با شدیدترین وضع جان میکنند. اکثر خانوادههای متوفّی، وقتی علت مرگ را میپرسند، میگویند در اثر نرسیدن مواد مخدر مرد.
اگر یکی از ۷۵نفر تقاضای دارویی بکند هر ۷۵نفر را به حیاط ریخته و در آن جا که محل اعدام زندانیان سیاسی و عادی است دور حیاط کلاغپر میبرند. در سرمای اواخر اسفندماه با شلنگ روی بدنهای لخت زندانیان آب میریزند و ۱۰ تا ۲۰نفر مأمور با کابل و شلاق آنقدر بر تن رنجدیده آنها میزنند تا ۲-۳نفرشان بمیرند…
روانی و فوت بر اثر شکنجه
آنها که پیرترند در اثر فشار و کتک همان روزهای دوم و سوم میمیرند و آنها که جثّهای قویتر دارند روانی میشوند و مدام میخندند یا گریه میکنند، یا سرشان را به دیوار میکوبند. نگهبانها برای تنبیه زندانیان، تا ۲۴ساعت در قرنطینه را باز نمیکنند و غذا هم نمیدهند…
کسی هم متوجه حضور دیگری نیست. جوانی، ۴۸ساعت بود کنار توالت مرده بود و کسی نمیدانست. همه فکر میکردند بیهوش است.
من ۴روز در اثر کمبود هوا و فشار روانی بیهوش بودم. مأمور همه زندانیان را به داخل حیاط خوانده بود و من که بیهوش بودم نتوانستم بروم. طرف آنقدر با کابل به سر و رویم زد که خون استفراغ کردم و…
وضع زنان به مراتب خرابتر
در آنجا وضع زنان بدتر است. آنها را در همان شرایط نگهداشته و بعد از اینکه روانی شدند به آنها تجاوز میکنند. من خودم یک شب صدای جیغ دختری را شنیدم که میگفت مرا بکشید ولی این کار را نکنید. تف، تف. تا صبح صدای فریاد و آه و ناله بچهها بلند بود. خواب معنایی نداشت. بیهوشی بود اما خواب نه. فروشنده مواد مخدر را به اسم سیاسی و سیاسی را به اسم فروشنده مواد مخدر اعدام میکردند تا به خیال خودشان کار سیاست را لوث کنند. تو میفهمی؟ تو میفهمی از چه دردهایی میگویم؟ تو را به هر چه که برایت مقدس است. ترا به آرمانت، به ایمانت. به وظیفه وجدانیت عمل کن و جریانی را که برایت نوشتم برای تمام رادیوها و تلویزیونها بنویس. به عنوان یک برادر به تو دستور میدهم، به تو امر میکنم، از تو خواهش میکنم. بهپایت میافتم که فریاد این قشر و طبقه بدبخت و جوان را به گوش بشریت برسانی. به گوش آنهایی که سنگ بشریت را به سینه میزنند. به سازمان ملل متحد. به گوش انجمنهای دفاع از زندانیان. به تو التماس میکنم، مینالم، بنویس به هر کجا که میدانی و میتوانی. فریادها روزی بهبار خواهد نشست…».
خالق بیش از ۳۰۰اثر هنری
استاد منوچهر طاهر زاده در عمر پر افتخار هنریاش بیش از ۳۰۰ اثر ارزنده از خود به یادگار گذاشت. اما بخش عمده آنها را رژیم ضدهنر آخوندی مصادره کرده است. این هنرمند نامدار، در آخرین ایام عمر پر افتخارش، از دانشگاه «سوره» هنرهای زیبا عنوان دکترای افتخاری موسیقی را از سوی هیأت علمی دانشکده موسیقی دریافت نمود و او را به عنوان استاد مدعو نامیده بودند.