سالروز تولد ایوان پاولف ، کلید روانشناسی مدرن
ایوان پاولف در۲۳ شهریور سال۱۲۲۸ شمسی (سپتامبر ۱۸۹۴) در شهر قدیمی ریازان در روسیه به دنیا آمد. پدرش کشیش فقیری بود که عاشق کتاب بود و زیاد مطالعه میکرد. ایوان آموختن خواندن و نوشتن را در ۵سالگی آغاز کرد، ولی تا سن ۱۳سالگی وارد مدرسه نشد.
دوران کودکی
پاولف در دوران کودکی از جای بلندی سقوط کرد و آسیب شدید دید و برای همین یکسال از مدرسه ماند. در دوران نقاهت خود بیشتر اوقاتش را با ناپدریاش میگذراند که رئیس صومعه بود و به امور دنیوی هیچ تعلق خاطری نداشت، ولی به جزئیات خیلی توجه داشت. همین امر بر پاولف تأثیر گذاشت. پاولف بعد از به پایان رساندن مدرسه دینی، به جای رفتن به سمت کشیشی، در آکادمی پزشکی ارتش ثبت نام کرد و به مطالعه علوم طبیعی پرداخت.
در خلال سالهایی که پاولف جوان دوره دانشجویی را میگذراند، یعنی اواسط قرن نوزدهم، در روسیه دگرگونیهای زیادی در شرف انجام بود و رژیم تزاری متزلزل شده بود. روشنفکران آن زمان ازلحاظ سیاسی در جامعه هیجانی ایجاد کرده بودند. جامعه علمی نیز طبعاً از این هیجان بینصیب نمانده بود و آثاری چون بازتابهای مغز، نوشته «سچنوف» تکانی در جامعه علمی ایجاد کرده بود. روش مادیگرایانه سچنوف تأثیر عمیقی بر پاولف جوان باقی گذاشت و وی را به راهی که به تجربه و آزمایش عینی بهجای دروننگری و مفروضات ذهنی ختم میشد سوق داد.
انتخاب شغل و حرکتی نوین بسوی آینده
قبل از ورود به دانشگاه، خانواده از پاولف انتظار داشتند شغل پدرش را دنبال کند و در کلیسای ارتودوکس کشیش شود؛ ولی او تحت تأثیر نوشتههای داروین قرار گرفت و از مدرسه دینی فرار کرد و برای خواندن فیزیک و شیمی به سن پترزبورگ رفت. بعد از ورود به دانشگاه در رشته فیزیولوژی چنان از خود پشتکار و علاقه نشان داد که در آزمایشگاه چندین استاد برجسته خود به کار مشغول شد. بعد از مدتی به قدری استادان و مسئولین دانشگاه را تحت تأثیر قرار داد که آزمایشگاه کوچکی را در اختیار او قرار دادند و خود مسئول و سرپرست آن جا شد.
کتاب بازتاب های شرطی
این کتاب بررسی فعالیت فیزیولوژیکی قشر مخ، که به زبان روسی نوشته شده است، مجموعه سخنرانیهایی است که پاولف در دانشکده پزشکی ارتش در سن پترزبورگ ارائه داد و حاصل تحقیقات گسترده او و گروه همکارانش بود که برایش جایزه نوبل را به ارمغان آورد. او معتقد بود مغز نباید قلمرو روانشناسی، بلکه در باید حوضه فعالیت فیزیولوژیستها قرار بگیرد، زیرا آنها هستند که میتوانند اطلاعات ذیقیمتی را در مورد فیزیک و شیمی مغز ارائه دهند.
او همواره رنه دکارت را میستود، زیرا او سه قرن پیش، حیوانات را همچون ماشینهایی توصیف کرده بود که در مقابل محرکهای محیطی واکنشهای پیشبینی شدهای را نشان میدهند تا با محیط خود به تعادل و سازگاری برسند.
به اعتقاد او این واکنشها بخشی از فعالیت دستگاه عصبی انسان نیز هستند که در مسیر اتصالات عصبی معینی رخ میدهند. یکی از این واکنشهای پیش بینی شده ترشح بزاق است. پاولف ابتدا آن را در سگها بررسی کرد. او در آزمایشهای اولیه خود متوجه نکته عجیبی شد و مشاهده کرد ترشح بزاق سگ به عنوان یک واکنش، جنبه روانشناختی دارد. یعنی ترشح بزاق سگ موقعی اتفاق میافتاد که سگ متوجه میشد که قرار است به او غذا بدهند.
آزمایشهای پاولوف روی سگها
پاولف برای اینکه بفهمد چه چیزی موجب ایجاد چنین واکنشی میشود تصمیم گرفت یک سری از محرکها را روی سگها آزمایش کند. اما قبل از آن با استفاده از جدیدترین روش ضد عفونی و مهارت برجسته خود در جراحی، ترتیبی داد که مقداری از بزاق سگ، قبل از آن که از طریق لوله گوارش وارد معده گردد در ظرفی وارد شود تا بتواند مقدار آن را اندازه گیری کند. محرکهایی را که درست در لحظه غذا دادن روی سگها به کار برد، عبارت بودند از:
مترونوم، زنگ اخبار، زنگوله، صدای ترق و تروق، نشان دادن یک مربع سیاه، گرما، لمس بخشهای مختلف بدن سگ و همچنین روشن و خاموش کردن متناوب یک لامپ.
بدین ترتیب، سگ به این محرکها شرطی شد. یعنی وقتی که سگ یکی از این محرکها را میشنید، میدید یا حس میکرد، حتی بدون آن که غذایی در کار باشد بزاقش شروع به ترشح میکرد. یعنی فقط صدای زنگ اخبار باعث تولید بزاق میشد.
این آزمایش به پاولف نشان داد که اگر حیوان چنین است که به محرکهای محیطی پاسخ میدهد، پس باید ماشین پیچیدهای باشد. او آشکار کرد که قشر مخ، یعنی پیشرفتهترین بخش مغز، بسیار انعطاف پذیر است و اتصالات عصبی متصل به آن نیز، از همین ویژگی برخوردارند. او همچنین توانست نشان دهد که از طریق مرتبط کردن غذا با چیزی که سگ به آن علاقه ای ندارد، می توان واکنشهای او را متوقف کرد.
یک نظریه علمی و کلید روانشناسی مدرن
پاولوف با مشاهده این وضع حدسی زد که نتیجهاش نظریه علمی انقلابی او بود که در واقع کلید روانشناسی مدرن است. او میگفت؛ این امر شدید به علت تجربیات گذشته سگ است یعنی «یک عامل روانی»، نه جسمی، در این کار مؤثر است.
پاولف بر این باور بود که نتیجه آزمایشهای او فقط به سگها مربوط نمیشود، بلکه موجود زنده هرچه قدر پیشرفتهتر باشد، ارتباط او با محیط پیچیدهتر است و سازگاری و تطابق او با شرایط بیرونی متنوعتر و دقیقتر خواهد بود. تفاوت انسانها با سگ در این است که واکنشهای شرطی انسان خیلی بیشتر از واکنش های طبیعی اوست. در حالی که سگها در واکنش به محیط میتوانند شناخت کاملتری در مورد آن پیدا کنند، انسانها با تغییر دادن محیط و ایجاد تمدن به محیط زیست خود واکنش نشان میدهند.
وجه مشترک یادگیری در انسان و حیوان
پاولف معتقد بود طریقه یادگیری انسان تفاوت چندانی با سگ ها ندارد. مثلا بهترین راه یادگیری مرحله به مرحله است. انسانها مثل سگها وقتی یک سری چیزها را یاد میگیرند، یک سری از آموختههای خود را از یاد میبرند. پاولف برای انجام دادن آزمایشهای خود از مکانی که کاملا ضد صدا بود استفاده میکرد چون متوجه شده بود محرکهای خارجی بر واکنشهای شرطی تاثیر میگذارند. خیلی از ما وقتی فیلمی در حال پخش است نمیتوانیم کتاب بخوانیم، یا بعد از تعطیلات و وقفه موقت در زندگی عادی، از سرگیری مجدد آن برایمان دشوار است.
ما انسانها نیز مانند دیگر حیوانات، مستعد شرطی شدن هستیم، ولی در عین حال اگر بفهمیم بعضی از الگوهای رفتاریمان به نفع ما نیستند، میتوانیم آنها را تغییر دهیم. یعنی به کمک بازخوردی که از محیط میگیریم میتوانیم واکنشی مناسب ارائه دهیم.
ایوان پاولوف به سال ۱۹۳۶ در سن ۸۷ سالگی در گذشت. او هنگامی که زنگها را برای سگها به صدا درآورد، پاسخی شنید که امروز روان شناسان را در مطالعه رفتار آدمی مدد میبخشد.