ستارخان نماد غرور ملی ایران
ستارخان نماد غرور ملی ایران. ستارخان قره داغی بخاطر جانفشانیهای بیدریغ خود در جنبش مشروطه ایران به «سردار ملی» ملقب شد. ستار قره داغی در سال ۱۲۴۵ در یکی از روستاهای آذربایجان بدنیا آمد و در ۲۵ آبان سال ۱۲۹۳ در سن ۴۸ سالگی به شهادت رسید.
انقلاب مشروطه ایران با نام سرداران و یلانی گره خورده است. که بدون اشاره به نقش این سرداران نمیتوان تصویر واضح و روشنی از انقلاب مشروطه و حوادث پیرامون آن بدست آورد. ستارخان و باقرخان از جمله سرداران و سالاران ملی ایران هستند که در ادامه جنبش مشروطه ایران نقش بسیار بارزی ایفا نمودند.
دو دوره تاریخ مشروطیت
انقلاب مشروطه ایران دو دوره متمایز از هم دارد.
اولین دوره، از ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵ شروع میشود که با امضای مظفرالدین شاه، جنبش مشروطه به پیروزی میرسد. تا تیرماه ۱۲۸۷ که مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلی شاه به توپ بسته شد. و بطور موقت به فعالیت مجلس پایان داده شد.
دومین دوره، از فردای بمباران مجلس و پایداری مشروطه خواهان تبریز است. که در این جنبش، ستارخان و یاران دلیرش، رشادتهای بسیار نمودند. تا اینکه توانستند در تیرماه ۱۲۸۸ به فتح تهران نائل شوند.
محمدعلی شاه قاجار که شدیداً خود را به دربار روسیه فروخته بود و فرمانبری تزار روس شده بود. در مقابل جنبش آزادیخواهی و مشروطهطلبی مردم ایران تاب تحمل نیاورد و با توپهای روسی مجلس را به توپ بست و آنرا تعطیل نمود. از این زمان استبداد صغیر آغاز گشت. اما وقایع آنطور که دیکتاتور طمع نموده بود پیش نرفت. ستارخان جامه رزم به تن کرد و مردم را بر ضد قوای دولتی به مقاومت فراخواند. ستار خود رهبری این قیام را برعهده گرفت و با همراهی دلیرانی چون باقرخان، توانستند به مدت یکسال در برابر قوای دولتی ایستادگی کنند. بخاطر شجاعت و دلیری جنبش مشروطه تبریز که توسط ستارخان و باقرخان هدایت میشد، محمد علی شاه نتوانست بر تبریز غلبه کند.
کوی امیرخیز کانون انقلاب
ستارخان به مدت یازده ماه رهبری مجاهدین تبریز را برعهده داشت. و با مقاومتی طاقت فرسا در مقابل محاصرهای که بر همه مردم تبریز مستولی شده بود، توانستند جلوی قشون۴۰ هزار نفری دولت پایداری کنند. رهبری و پایداری ستارخان و باقرخان و جنبش مشروطه تبریز، به شهرتی در خارج از مرزهای کشور دست یافت.
از صحنههای تاریخی و پرشکوه ستارخان، زمانی است که محمدعلی شاه ۴۰ هزار قشون دولتی را به فرماندهی رحیمخان و فوج ملایریها بسوی تبریز روانه کرد. در این قشونکشی سنگین که مردم شهر تبریز نگران جان و خانمان خود شده بودند، بر بالای بامهای خود پرچمهای سفید را برافراشتند. اما ستار دلیر برای برانگیختن شور آزادیخواهی و مقاومت در برابر دیکتاتور سرکوبگر، با ابتکاری شجاعانه، سوار بر اسب شد و با همان یاران اندکی که به همراه داشت. به محلههای مشروطه خواه تاخت و بیرقهای سفید را به زیر افکند. با هر ضربه شمشیری که ستار و یاران جانبازش به پرچمهای ننگ و تسلیم میزدند و آنها را به زمین میافکندند، شور آزادیخواهی مردم به تکان میآمد. ستار با این حرکت خود گرد نومیدی و یاس را از ذهن و ضمیر اهالی مشروطه خواه تبریز زدود و آنها خود را برای کوششی نوین آماده کردند.
گاریبالدی ایران
آوازه شکوه و دلاوریهای ستارخان چنان در عرصه مطبوعات جهانی راه یافت. که در مطبوعات اروپایی از او بنام «گاریبالدی ایران» یاد کردند. محمد علی شاه که این موفقیتها را بر نمیتابید برای سر ستارخان جایزه تعیین کرد. اما با مجاهدت و فداکاریهای مشروطه خواهان در تهران، بساط حکومت دیکتاتور برچیده شد و جنبش مشروطه به پیروزی دوبارهای دست یافت.
ستارخان پس از فتح تهران، بدنبال توطئهای که برای او چیده بودند، به تهران آمد. اما زمان زیادی نگذشت که توطئهگران قصد شوم خود را عملی نموده. و در پارک اتابک تهران به ستارخان و اندک یاران همراهش تاختند. در این یورش وحشیانه چند تن از یاران او زخمی و کشته شدند و خود سردار نیز زخمی شد. در اثر عفونت و زخم ناشی از این حمله ناجوانمردانه، نهایتا در روز ۲۵ آبان سال ۱۲۹۳ سردار جان باخت. و پیکر او را در حرم حضرت عبدالعظیم در شهرری بخاک سپردند.
هرچند که نوادگان ستار بعدها چند بار سعی نمودند که پیکر او را به تبریز منتقل کنند. اما اجازه اینکار را نیافتند و سنگ مزار او همچنان در باغ طوطی حرم حضرت عبدالعظیم میعادگاه آزادیخواهان است.