عربده کشی رییسی در سوریه ناشی از کدام نیاز؟
ابراهیم رییسی که در سوریه بسر میبرد، در دومین روز حضور خود در این کشور به عربده کشی جنگ طلبانه دست زد. رییسی به شکل مضحکی با ادبیاتی منبعث از نیاز به قدرت نمایی گفت: «سلام بر مجاهدان راه خدا در حزبالله لبنان در حزبالله سوریه در حزبالله عراق در حزبالله یمن و همه کسانی که به نام حزب خدا در این گیتی در مقابل ظلم و ستم و استکبار ایستادگی میکنند».
رییسی سپس در حالی که نتوانست از لکنت و بیسوادی همیشگی خودش خلاصی داشته باشد، گفت: «فلسطین مقاوم در انتفاضه اول، دوم، سوم، چهارم و ایستادگی در مقابل رژیم صهیونیستی آنچنان شرایط را تغییر داد حزبالله لبنان در جنگ سی و سه روزه، در مقاومت ۲۲ روزه غزه، در مقاومت ۸ روزه، در مقاومت ۲ روزه کار را به جایی رسانید که امروز رژیم صهیونیستی از همه زمانها شکستپذیرتر، آسیبپذیرتر است و حزبالله و جریان انقلابی و مجاهدان راه خدا از همه زمانها قویتر ظاهر شدهاند».
عربده جنگ طلبانه رییسی در سوریه
رییسی سپس باد در غبغب انداخت و گفت: «سیاست جمهوری اسلامی ایران حمایت از مظلومان است و در کنار مقاومت در لبنان، در سوریه و در همه جای عالم خواهیم بود. ما بنامون در نظام جمهوری اسلامی حمایت از مقاومت است و بر این سیاست تأکید داریم».
اگر سخنان قاآنی فرمانده نیروی تروریستی قدس را در کنار حرفهای رییسی بگذاریم به نتایج دیگری خواهیم رسید.
به گزارش ایلنا، قاآنی، روز ۱۴ اردیبهشت در مجمع عمومی نمایندگان طلاب که در سالن جلسات جامعه مدرسین برگزار شد، تاکید کرد: ایران به کسی پول و سلاح نمیدهد که حرف او را گوش کند.عنان فکری مردم در دست روحانیت است! قاآنی افزود: جمهوری اسلامی به دنبال مزدور پروری نیست و ایران به کسی سلاح و پول نمیدهد که حرف او را گوش کند؛ بلکه اینجا محل آقاپروری! است و تولید عزت و آقایی! میکند.
البته منظورش از آقا و سرور مزدورانی مثل فاطمیون افغانستان یا حوثیهای یمن، حشدالشعبی عراق و حزبالله لبنان است.
چرا رییسی و قاآنی متفاوت حرف زدند؟
درنگاه اول بنظر میرسد سخنان قاآنی با نعره جنگ طلبانه رییسی تنافر و تناقض داشته باشد. برای این تناقض باید چند واقعیت را در نظر داشته باشیم:
۱.خامنه ای بعد از قیام خونبار ۱۴۰۱ مردم ایران اکنون در ناپایدارترین و ضعیفترین تعادل قوای خود با مردم بسر میبرد. رییسی به عنوان برگ برنده خامنهای عملا حتی از نظر هم باندیهای خودش هم عنصری سوخته است و دیگر کارآیی ندارد. ریزش کابینه رییسی و اختلاف مجلس و دولت تنها نمود کوچکی از همان تعادل قواست.
بنابراین باید از رییسی اعاده حیثیت میشد و سفر به سوریه بخشی از این پروژه بود.
۲.بعد از تجدید رابطه با عربستان و غلط کردمهای خامنهای در مورد سیاستهای منطقهای و دخالت در منطقه که نمودش را در شروع گفتگوهای یمن شاهد بودیم، مزدوران منطقه ای ولایت فقیه احساس خلع کردند. آنان بعد از سالها مفتخوری از سفره مردم ایران متوجه شدند که ممکن است روزی به حال خود رها شوند. این امر موجب دلسردی و سرخوردگی وسیع مزدوران منطقهای خامنهای شده بود. کاری که قاسم سلیمانی سالها به آن مبادرت میکرد سرپا نگاه داشتن همین نیروها در شرایط دشوار بود. بنظر میرسد با عجز قاآنی در چنین شرایطی خامنهای مجبور شد از رییسی مایه بگذارد!
۳. خامنهای در محاصره انواع بحرانهای داخلی و بینالمللی است. خامنهای به تحقیق میداند که جامعه در حال انفجار ایران به زودی موج بعدی قیامش را علیه حاکمیت نامشروع او آغاز خواهد کرد. بنابراین برای سرپوش گذاشتن بر این ضعفها و به تعویق انداختن قیام مردم به هر اقدامی دست میزند. از جمله حتی از یک بحران محدود منطقه ای مثل جنگ محدود با اسراییل هم ممکن است استقبال کند. عربده کشی رییسی در سوریه و نازیدن به بازوهای منطقهای او را باید در این چارچوب ارزیابی کرد.
۴.بنابراین اگر هم صداهای متفاوتی از ایران میشنویم نباید شگفت زده شویم. اگر قاآنی علامت صلح میفرستد و رییسی بر طبل جنگ میکوبد، هردوی آنها در خدمت بقای دیکتاتوری ولایت فقیه است. خامنهای هم میخواهد در قدرت بماند و هم توان و اراده در قدرت ماندن که لازمه دست کشیدن از جنگ افروزی است را ندارد، این تناقض ظاهری در صداهایی که از ایران میشنویم حاصل همان بنبستی است که از آن صحبت کردیم.
۵. برغم همه این تشبثات خامنهای، باید یک بار به او یاد آور شد که صحنه واقعی جنگ او در خیابانهای ایران است. این روزها که قیام به مرحمت استعمار و بازوهای خارج کشوری و ارتجاعی ولایت فقیه در حالت رکود بسر میبرد، این کانونهای شورشی هستند که شهر را زیر پای نیروهای خامنهای ناامن کردهاند و نباید تردید کرد که به زودی قیام مردم ایران توفندهتر و رادیکالتر سر برخواهد آورد و ارتش خلق آخرین بقایای جبهه ضد خلق را از ایران عزیز درو خواهد کرد. سرنگونی ولایت فقیه عید پیروزی همه مردم ایران است.